وقتي آيات قرآن را بررسي ميکنيم، ميبينيم عموماتي دارد، اطلاقاتي دارد و خصوصياتي. هم عموم و اطلاقش شامل أنبياء و غير أنبياء ميشود، هم آنچه که مخصوص أنبياء است. تمام اين اطلاقات از «أقيموا الصلاة»، از «کُتِبَ عليکم الصيام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهي از منکر، همهي تکاليف شامل أنبياء و معصومين ـ عليهم السلام ـ ميشود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظير وجوب نماز شب بر پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و مانند آن.
ولي:
يک : «يوصيکم الله في اولادکم»[۳] اينگونه از عمومات مسأله ارث را تبيين ميکند و شامل پيغمبر [هم] مي شود. همه اينها مشمولند...
دو : آيه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولي ببعض» که طبقات ارث را تبيين ميکند شامل أنبياء هم ميشود.
سه : قصه «وَرِثَ سليمانُ داود»[۴] درباره خصوص نبوّت است.
چهار : اينجا هم «ولياً يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب»[۵] ظاهرش، مال است. براي اينکه "ارث نبوّت" يا "ارث علم" يا "ارث حکمت" قرينه ميخواهد.
وقتي عرفاً گفتند ارث، يعني "مسأله مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است يعني مال. درست است که ميشود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولي مع القرينه است. با قرينه ميشود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولي بي قرينه همان مسأله ارث مال است . لغةً اينطور است، عرفاً اينطور است، اعتبار عقلاء اينطور است.
پس اين چهار دليل نشان ميدهد که أنبياء همانند افراد ديگر مشمول اين عموم و اطلاقاتاند.
مهمتر از همه استدلال صدّيقه کبري ـ سلام الله عليها ـ در حضور همه مهاجر و انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش يعني علي بن ابيطالب ـ سلام الله عليه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صديقه کبري (س) چگونه دارند احتجاج ميکنند. يکي از کساني که اين خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زينب کبري ـ سلام الله عليها ـ بود که اين خطبه را حفظ کرده بود و براي ديگران نقل کرد. يکي از روات اين خطبه زينب کبري ـ سلام الله عليها ـ است.
الان شما ملاحظه بفرماييد اين خطبه نوراني حضرت (س) از چند بخش تشکيل ميشود و از چند جهت حضرت استدلال ميکنند... بعد از حمد و ثنا و توحيد الهي و وحي و نبوت و... به مسأله ارث ميرسند که خطاب به مهاجر و انصار فرمود: «اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثي؟ يا بن أبيقحافه! أفي كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث أبي»؟ تو قرآن آمده که تو ارث ميبري ولي من از پدرم ارث نميبرم؟ «لقد جئت شيئاً فريا. أفعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم؟ اذ يقول: "و ورث سليمان داود"؟ و قال فيما اقتصّ من خبر يحيي بن زكريا اذ قال: «فهب لى من لدنك وليا، يرثني و يرث من آل يعقوب»؟ پس اين آياتي است مربوط به انبياء که ارث ميبرند.
و همچنين «و قال: "و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض في كتاب الله"[۶] و قال: "يوصيكم الله في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين"[۷] و قال: "ان ترك خيراً الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف حقاً على المتقين"[۸] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بيننا؟! أفخصّكم الله بآية اخرج أبي منها»؟ يک آيهي خاصي داريم يا دليل مخصوصي داريم که پدرم ارث نميگذارد؟
بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پيکر زدن با [مصيبت و دردناک بودنِ] اين جمله اصلاً قابل قياس نيست (تأثر و گريه استاد) ..
فرمود: شما هيچ دليلي نداريد که مرا از ارث، محروم کنيد مگر اينکه بگوييد معاذ الله ... نقل نکنم. ۸
خوب، بعد در جملههاي بعدي خطبه را ادامه ميدهند تا آنجا که به مردم خطاب کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّي وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همهتان حاضريد ميبينيد که ارث مرا دارند "هضم" ميکنند.
شما در خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه ميبينيد وجود مبارک حضرت امير (ع) وقتي ميخواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پيغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله عني و عن ابنتک النازلة في جوارک و سريعة اللحاق بک، قلّ يا رسول الله عن صفيّتک صبري ...» تا به اين جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها...»
اين هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبي وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّي » همهتان ميبينيد در روز روشن دارند ارث مرا ميبرند؟ اينجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علي هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال...»
بنابراين اطلاقات حاکم است ؛ عمومات حاکم است ؛ دليل خاص درباره ارث انبياء حاکم است ؛ مهمتر از همه: تفسير و تبيين و تشريح صديقه کبري (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ يک مطلبي را بفرمايد مثل اين است که اميرالمؤمنين فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معيار حجيت، عصمت گوينده است نه امامت او. اگر کسي معصوم بود قولش حجت است ديگر.
بنابراين اين تفسير که منظور از ارث، ارث مال است ميشود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکماند و دليل خاص هم تأييد ميکند و تفسيري که از حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده است تبيين ميکند.
پينوشتها :
۱. سوره انعام ـ آيه ۱۲۴
۲. يا «ستکثر بعدي القالة عليّ» يعني: « پيامبر اکرم ـ صلى الله عليه و سلم ـ فرمود: پس از من کساني که دروغ بر من ميبندند فراوان خواهند شد».
۳. سوره نساء ـ آيه ۱۱
۴. سوره نمل ـ آيه ۱۶
۵. سوره مريم ـ آيههاي ۵ و ۶
۶. سوره انفال ـ آيه ۷۵.
۷. سوره نساء ـ آيه ۱۱
۸. سوره بقره ـ آيه ۱۸۰
۹. آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند اين است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتين لا يتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» يعني «مگر اينکه بگوييد من مسلمان و بر دين پدرم نيستم» معاذ الله